باید بدانید که قانون ما نداشتن حسن نیّت زن یا مرد و صادق نبودن آن ها در ازدواج را مصداق فریب می داند و آن را یکی از موارد فسخ نکاح معرفی می کند، یعنی اگر یکی از طرفین، دیگری را فریب دهد، طرف دیگر می تواند عقد را فسخ کند یا به عبارتی بر هم زند. حتی قانون پا را فراتر گذاشته و تدلیس را جرم دانسته و برای آن مجازات تعیین کرده است.
مجازات فریب در ازدواج
بر اساس ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی، اگر هر یک از زوجین (زن و مرد) طرف مقابل را به داشتن شرایط خاصی از قبیل تحصیلات، داشتن ثروت، شغل و سِمَت، موقعیت اجتماعی، مجرد بودن و… فریب دهد و عقد بر اساس هر یک از این مسائل واقع شود، این کار جرم محسوب شده و فرد مجرم به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد. علاوه بر این طرف فریب خورده حق بر هم زدن نکاح را نیز خواهد داشت.
گروه حقوقی رضا عبدالمحمد همراه شما در تدلیس و فریب در نکاح با بهترین وکیل خانواده خواهد بود.
ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی می گوید اگر برای یکی از طرفین ازدواج صفت خاصی شرط شود و پس از جاری شدن عقد مشخص شود که آن صفت وجود نداشته است، مصداق فریب در ازدواج است و طرف مقابل می تواند عقد را بر هم بزند در این حالت شخص بر اساس صفتی که طرف مقابل از خود بیان کرده با او ازدواج می کند و پس از عقد متوجه می شود که آن صفت وجود نداشته و همین تدلیس طرف مقابل برای او حق فسخ به وجود می آورد.
موارد دیگری نیز در قانون مدنی و در ماده های ۱۱۲۱، ۱۱۲۲ و ۱۱۲۳ بیان شده است که مصادیق فریب در ازدواج هستند و برای طرف فریب خورده حق فسخ ایجاد می کنند که در ادامه آنها را می خوانید.
تاثیر دیوانه بودن طرفین بر نکاح
دیوانه بودن هر یک از طرفین ازدواج به شرطی که طرف مقابل پیش از عقد از این موضوع آگاهی نداشته باشد بعضی از بیماری ها و عیوب در مرد مانند: ناتوانی در باروری، ناتوانی در مسائل جنسی، مقطوع بودن آلت تناسلی، به شرطی که زن پیش از عقد از آن ها آگاه نباشد. البته ناتوانی جنسی و دیوانگی اگر پس از عقد هم به وجود بیاید، زن حق فسخ پیدا می کند.
نمونه هایی از تدلیس در نکاح
دعاوی تدلیس و فریب در نکاح را با بهترین وکیل در ایران راحت پشت سر بگذارید. به عنوان مثال شخصی که ازدواج قبلی خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سکوت خود موجبات عدم اطلاع طرف دیگر را از این امر باعث شود آیا مصداق تدلیس در نکاح می باشد یا خیر؟ به نظر می رسد مورد از موارد تدلیس در نکاح می باشد و اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در نظریات مختلف خود این امر را تأیید نموده است. در قانون آمده چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالیه، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آن ها واقع شود، مصداق واهی بودن موارد اعلامی دو طرف نیز عرف می باشد. یعنی هر آنچه که در عرف به عنوان امر واهی بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون خواهد شد.
بنابراین هرگاه شوهر در اثر تدلیس با زنی غیر باکره ازدواج کند و از حق فسخ نخواهد یا نتواند استفاده کند می تواند تفاوت بین مهر باکره و غیرباکره را به عنوان خسارت از فریب دهنده به عنوان خسارت بگیرد و اگر مهر نداده و فریب دهنده خود زن می باشد می تواند ما به التفاوت را از مهر کم کند و بقیه را به زن پرداخت کند. بنابراین اگر دختری به واسطه صدمه ای بکارت خویش را از دست داد، در حالی که از آن بی خبر است ، در این حالت به یقین تدلیس واقع نشده است؛ ولی اگر دختری مرتکب بی عفتی شود و باکره نباشد سکوت او در مقابل خواستگار نوعی تدلیس محسوب می شودچرا که عرفاً پسری که به خواستگاری دختری می رود می پندارد که دختر در گذشته با مردی ارتباط جنسی نداشته است.